درد دندانی کشیده ام که مپرس

زهر قرصی چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر کار

دکتری برگزیده ام که مپرس


آن چنان در هوای خاک مطبش

میرود آب دیده ام که مپرس


من به گوش خود از دهانش دوش خوب میشوی هایی شنیده ام که مپرس


سوی من لب بی حس شده چه میگزی که مگوی


لب لعلی(خونی به خاطر گاز گرفتن) گزیده ام که مپرس


بی تو ای دگزامتازون در کلبه گدایی خویش رنج هایی کشیده ام که مپرس


همچو مرتضی در ره مقام درد

آخر سر به فراغ و مقامی رسیده ام که مپرس



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها