اباالفضل عاشقی مشکلده قالماز



بچه فقیر پول آنچنانی نداشت شغل درست و حسابی ای نداشت

آینده ی معلوم و صاف و زلالی نداشت


خانه و ماشین و دیگر اسباب زندگانی نداشت


حتی بیچاره قیافه ی آنچنان جذابی نداشت


پولی برای خرید کادوی تولد و ولنتاینی نداشت


گاهی کارگری میکرد از بدن درد آسایش جانی نداشت


سختی فراوان کشیده بود امتحان آسانی نداشت


پشتش بابای پولداری نبود جز خدا پشتیبانی نداشت


بچه فقیر چیزی نداشت اما دختری را از ته قلبش دوست میداشت


در باغچه ی قلبش هر روز برایش گل محبت میکاشت


از فکر او خواب آنچنانی نداشت

اگرم میخوابید به امید خواب او پلک روی هم میگذاشت


بچه فقیر میخواست بگوید دوستت دارم اما فقر چسب محکمی روی دهانش میگذاشت


او در حسرت میسوخت اما قدرت فریادی نداشت


به فکر خوشبختی او بود 

از ترس قدرت بیانی نداشت


بچه فقیر اوضاعش تغییری نکرد

پول کمش برای خوشبختی آن دختر تضمینی نکرد


آنقدر نتوانست بگوید لحظه ی تلخ رسید 

با خبر عروس شدن دختر قلب پسرک تیری کشید


دختر رفت قلب پسر رفت شوق و عقل پسر رفت


 بچه فقیر افسرده ی بیل به دست باز دنبال کار در میدان کارگر اینور و آنور دوید


درد دندانی کشیده ام که مپرس

زهر قرصی چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر کار

دکتری برگزیده ام که مپرس


آن چنان در هوای خاک مطبش

میرود آب دیده ام که مپرس


من به گوش خود از دهانش دوش خوب میشوی هایی شنیده ام که مپرس


سوی من لب بی حس شده چه میگزی که مگوی


لب لعلی(خونی به خاطر گاز گرفتن) گزیده ام که مپرس


بی تو ای دگزامتازون در کلبه گدایی خویش رنج هایی کشیده ام که مپرس


همچو مرتضی در ره مقام درد

آخر سر به فراغ و مقامی رسیده ام که مپرس



شاعر بیت:


من نگویم مرا از قفس آزاد کنید


قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید


اگر قبل از سرودن این بیت در باغی

که من دیروزکار میکردم بود هیچ

وقت  این بیت رو نمی سرود

ازبس که باغ شلوغ و شه ای بود

با درختان هرس نکرده،نه

میتونستی توش درست و حسابی

راه بری نه میتونستی نردبان رو

راحت جا به جا کنی خلاصه خیلی

دلگیر و نفس گیر و خسته کننده بود


شما برو یه جزیره دور افتاده اونجا یه تونل بزن برو


 چندصد متر زیر زمین اطرافتو مین گذاری کن 


تو تونل یه اتاق درس کن با یه در آهنی بعد برو 


توش بعضی آدما که فقط موقعی که باهات


 کار دارن میان سراغت موقعی که کاری


 یا مشکلی داشتن حتما میان اونجا 


هم پیدات میکنن


اما زمان هایی که کاری باهات ندارن 


جلو راهشون وایسا اصلا تو رو نمی بینن


 انگار که روحی



قیمت ها همه تغییر کردن سکه


 برنج دلار و. حتی زکات فطره.


اما این یارانه هنوز ثابت و ثابته 


عجب چیزیه این یارانه عجب ثابت قدم و مقاومه 


یکم ازش یاد بگیریم


رهرو آن نیست که گهی تند و خسته رود 


 رهرو آن است که اصلا نرود


(عکس از سایت اقتصادی ایران)


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها